سوره نمل
< شعرا - قصص > | |
---|---|
| |
شماره سوره | ۲۷ |
جزء | ۱۹ و ۲۰ |
نزول | |
ترتیب نزول | ۴۸ |
مکی/مدنی | مکی |
اطلاعات آماری | |
تعداد آیات | ۹۳ |
تعداد کلمات | ۱۱۶۶ |
تعداد حروف | ۴۷۹۵ |
سوره نَمْل یا سوره سلیمان بیست و هفتمین سوره و از سورههای مکی قرآن است که در جزء نوزدهم و بیستم قرآن جای دارد. پرداختن به داستان مورچگان و حضرت سلیمان(ع) دلیل نامگذاری این سوره به نمل است. خداوند در این سوره با پرداختن به سرگذشت پنج پیامبر، موسی(ع)، داوود(ع)، سلیمان(ع)، صالح(ع) و لوط(ع)، به مؤمنان بشارت و به مشرکان بیم میدهد. در این سوره مطالبی درباره مسئله خداشناسی و نشانههای توحید و وقایع معاد آمده است.
آیه أمَّن یجیب از آیات مشهور سوره نمل است. در روایات این آیه را درباره امام زمان(ع) دانستهاند. آیه امن یجیب به عنوان دعا برای رفع گرفتاری و شفای بیماران خوانده میشود. آیه ۸۳ سوره نمل برای اثبات رجعت، از دیگر آیات مشهور این سوره است.
در فضیلت تلاوت سوره نمل آمده است، خداوند به تعداد کسانی که حضرت سلیمان، هود، شعیب، صالح و ابراهیم را تصدیق یا تکذیب کردند، به قاری این سوره، ده حَسَنه میدهد و روز قیامت با ندای لا اله الا الله از قبر خارج خواهد شد.
معرفی
نامگذاری
نامگذاری این سوره به نام «نمل» به دلیل پرداختن به داستان مورچگان و حضرت سلیمان(ع) در این سوره است. نام دیگر این سوره «سلیمان» است؛ چراکه به داستان حضرت سلیمان(ع)پرداخته است. نام سوم این سوره «طاسین» است؛ زیرا این سوره با حروف مقطعه «طس» آغاز شده است.
محل و ترتیب نزول
سوره نمل جزو سورههای مکی و در ترتیب نزول، چهل و هشتمین سورهای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، بیست و هفتمین سوره است و در جزء ۱۹ و ۲۰ قرآن جای دارد.
تعداد آیات و دیگر ویژگیها
سوره نمل ۹۳ آیه و ۱۱۶۶ کلمه و ۴۷۹۵ حرف دارد. این سوره از نظر حجم از سورههای مَثانی و متوسط و مقداری کمتر از نیم جزء قرآن است. آیه ۲۶ سوره نمل سجده مستحب دارد؛ یعنی هنگام قرائت یا شنیدن آن مستحب است فرد سجده کند. سوره نمل سیزدهمین سوره از سورههای بیست و نهگانه مقطعات است که با حروف مُقَطَّعه «طس» (خوانده میشود: طا سین) شروع میشود و جزو سورههای طَواسین دانسته شده است.
از ویژگیهای دیگر سوره نمل وجود دو «بسم الله الرحمن الرحیم» در این سوره است؛ یکی در ابتدای سوره و دیگری در ابتدای نامه حضرت سلیمان(ع) به ملکه سبأ (بلقیس) در آیه ۳۰ است.
محتوا
علامه طباطبایی هدف اصلی سوره نمل را بشارت و انذار (بیمدادن) مردم دانسته است؛ به همین منظور به صورت مختصر به داستان برخی پیامبران از جمله موسی، داوود، سلیمان، صالح و لوط پرداخته و در ادامه آن به پارهای از اصول معارف مانند وحدانیت خدا در ربوبیت و معاد اشاره کرده است.
در تفسیر نمونه پرداختن به سرگذشت این پنج پیامبر و مبارزه آنان با اقوام منحرف را هم دلداری برای مؤمنان که در مکه در اقلیت بودند میداند و هم هشداری بود برای مشرکان لجوج که سرانجام کار خویش را با عبرت از تاریخ طاغیان گذشته ببینند و شاید به خود آیند. اشاره به علم بیپایان پروردگار و نظارت او بر همه چیز در عالم هستنی و حاکمیت او در میان بندگان که توجه به آن اثر تربیتی زیادی در انسان دارد از دیگر موضوعات مطرح در این سوره دانسته شده است.
مسئله خداشناسی و نشانههای توحید و وقایع حَشْر و معاد از دیگر مطالبی است که در این سوره مطرح شده است.
معارف قرآن تأثیری در حقستیزان ندارد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گفتار سوم؛ آیه ۷۶ - ۹۳ اتمام حجت قرآن و پیامبر بر کافران | گفتار دوم؛ آیه ۵۹ - ۷۵ بطلان عقاید و اندیشههای کافران | گفتار اول؛ آیه ۷ - ۵۸ نمونههایی از ایمانآوردن حقطلبان و لجاجت حقستیزان | مقدمه؛ آیه ۱ - ۶ بهرهنبردن کافران از هدایت قرآن | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب اول؛ آیه ۷۶ - ۷۸ قرآن، بیانگر عقاید صحیح | مطلب دوم؛ آیه ۶۵ - ۷۵ بطلان عقاید کافران درباره قیامت | مطلب اول؛ آیه ۵۹ - ۶۴ بطلان شریکقراردادن برای خدا | نمونه چهارم؛ آیه ۵۴ - ۵۸ سرگذشت قوم حضرت لوط | نمونه سوم؛ آیه ۴۵ - ۵۳ سرگذشت حقستیزان قوم ثمود | نمونه دوم؛ آیه ۱۵ - ۴۴ ایمانآوردن ملکه سبأ به حضرت سلیمان | نمونه اول؛ آیه ۷ - ۱۴ ایماننیاوردن قوم فرعون به موسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب دوم؛ آیه ۷۹ - ۸۱ عدم قابلیت افراد کور دل برای هدایت | نکته اول؛ آیه ۶۵ - ۷۵ جهل مشرکان درباره قیامت | نکته اول؛ آیه ۵۹ برتری خدا بر همهچیز | مطلب اول؛ آیه ۵۴ - ۵۵ مخالفت حضرت لوط با فساد اخلاقی قومش | مطلب اول؛ آیه ۴۵ - ۴۶ رسالت حضرت صالح برای هدایت قوم ثمود | مطلب اول؛ آیه ۱۵ - ۱۶ علوم اعطایی خدا به سلیمان | مطلب اول؛ آیه ۷ - ۹ بعثت حضرت موسی هنگام بازگشت به مصر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب سوم؛ آیه ۸۲ - ۸۶ محاکمه کافران در روز قیامت | نکته دوم؛ آیه ۶۷ - ۷۰ پندار باطل مشرکان درباره حیات مجدد | نکته دوم؛ آیه ۶۰ - ۶۴ نمونههایی از تدبیر بینظیر خدا | مطلب دوم؛ آیه ۵۶ - ۵۸ مخالفت قوم لوط و هلاکت آنها | مطلب دوم؛ آیه ۴۷ تبلیغات منفی کافران علیه صالح و پیروانش | مطلب دوم؛ آیه ۱۷ - ۱۹ سپاهیان سلیمان از جن و انس | مطلب دوم؛ آیه ۱۰ - ۱۲ معجزات آشکار حضرت موسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب چهارم؛ آیه ۸۷ - ۹۰ کیفر حقستیزان در روز قیامت | نکته سوم؛ آیه ۷۱ - ۷۵ پرسش کافران از زمان برپایی قیامت | مطلب سوم؛ آیه ۴۸ - ۵۰ تلاش برای کشتن حضرت صالح و خانوادهاش | مطلب سوم؛ آیه ۲۰ - ۲۶ آگاهشدن سلیمان از شرک قوم سبأ | مطلب سوم؛ آیه ۱۳ - ۱۴ انکار حضرت موسی با علم به حقانیت او | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب پنجم؛ آیه ۹۱ - ۹۳ وظیفه پیامبر برای اتمام حجت بر کافران | مطلب چهارم؛ آیه ۵۱ - ۵۳ نجات پیروان حضرت صالح و هلاکت کافران | مطلب چهارم؛ آیه ۲۷ - ۳۱ ارسال نامه به ملکه سبأ و دعوت او به توحید | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب پنجم؛ آیه ۳۲ - ۳۵ ایماننیاوردن ملکه سبأ و ارسال هدیه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب ششم؛ آیه ۳۶ - ۳۷ بازگرداندن هدیه و اعلام جنگ به او | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب هفتم؛ آیه ۳۸ - ۴۴ ایمانآوردن ملکه سبأ پس از مشاهده دو معجزه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
داستانها و روایات تاریخی
داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا و داستان برخی از پیامبران از جمله داستانهای سوره نمل است.
- نبوت موسی: مشاهده آتش در وادی طور، گفتگو با خدا، مشاهده معجزات، دعوت فرعون، انکار فرعونیان. آیههای ۷-۱۴
- داستان حضرت سلیمان(ع)
- اعطا دانش داوود و سلیمان و میراث سلیمان از داوود و دانستن زبان پرندگان توسط سلیمان (آیات ۱۵-۱۶)
- گردآوری سپاهی از جن و انس (آیه ۱۷)
- گذر سلیمان از وادی مورچگان (آیات ۱۸ و۱۹)
- غیبت هدهد، بازگشت هدهد و گزارش از سبا و ملکهاش و خورشیدپرستی آنان، نامه سلیمان به ملکه سبا، مشورت ملکه سبا با سران، هدیه فرستادن برای سلیمان، رد هدیه از سوی سلیمان و تهدید به حمله، درخواست سلیمان برای آوردن تخت ملکه سبا، آمدن ملکه سبا به نزد سلیمان و مشاهده تخت، ورود به کاخ سلیمان و شگفتی از آن و ایمان به خدا (آیات ۲۰ -۴۴)
- داستان صالح: رسالت صالح، گفتگوی با قوم، تصمیم گروههای نهگانه قوم برای شبیخون به صالح، ناکامی شبیخون، هلاکت قوم و نجات مؤمنان. (آیات ۴۵-۵۳)
- داستان لوط: هشدار لوط درباره فحشا، خواست قوم برای اخراج لوط، نجات لوط و اهلش به استثنای همسرش، عذاب قوم لوط. (آیات ۵۴-۵۸)
نکتههای تفسیری
ذیل آیات ۸۰-۸۱ و ۸۳ سوره نمل نکات تفسیری خاصی ارائه شده است.
تشبیه کافران به مردگان، کران و کوران
در آیات ۸۰ و ۸۱ سوره نمل «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ...» کافران به مردگانی تشبیه شدهاند که گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن ندارند و موعظههای پیامبر(ص) را نمیشنوند و پیامبر(ص) توان القای حقیقت را به آنها نخواهد داشت. علامه طباطبایی منظور از اسماع در آیه را همان هدایت و منظور از آیات را حجتهایی که دلالت بر توحید و معارف حقه دارند دانسته است و افزوده که هر کس با سلامت عقلانی در حجتهای الهی وآیات آفاقی و انفسی بیندیشد و به آنها ایمان بیاورد و در برابرش تسلیم باشد بی شک از حیات واقعی برخوردار است و میتواند از گوش وبینایی اش برای هدایت الهی توسط پیامبر(ص) بهره مند گردد. طبرسی در تفسیر مجمع البیان ذیل این آیه بر این باور است آدم ناشنوا یا نابینا اگر توجه کند میتوان به او مطالبی فهماند؛ ولی کسی که روی بگرداند نمیتوان او را آگاه ساخت و این تشبیه قرآن را اشاره بر جهل منکران پیامبر(ص) دانسته که با تعصب بر مواضع خود، از تشخیص حقیقت بازمیمانند.
تفسیر نمونه با استناد به این آیات مرگ و حیات در منطق و بینش قرآن را متفاوت از حیات و مرگ در بینش مادی میدانند. بر این اساس از دیدگاه قرآن ممکن است افرادی از نظر فیزیکی زنده باشند ولی در شمار مردگان محسوب میشوند مانند کسانی که چشم و گوش خود را بر دریافت هدایت پیامبران میبندند و در مقابل ممکن است کسانی از نظر فیزیکی دارای حیات نباشند ولی به دلیل داشتن آثاری در دنیای مادی، دارای حیات هستند؛ مانند شهیدان که خداوند آنان را زنده معرفی کردهاست.
رجعت در زمان ظهور
علمای شیعه آیه ۸۳ سوره نمل «وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا؛ و آن روز كه از هر امتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردهاند محشور مىگردانيم...» را صریحترین و مهمترین دلیل قرآنی برای اثبات رجعت دانستهاند. بر اساس نظر شیخ مفید خداوند هنگام ظهور امام مهدی(ع) برخی از درگذشتگان را زنده میکند.
بنابر نظر مفسران و متکلمانِ شیعه این برانگیختهشدن غیر از زندهشدن مردگان در روز قیامت است؛ زیرا در قیامت همه مردگان زنده میشوند؛ اما در این آیه بر زنده شدن عدهای از مردگان اشاره میشود. از جمله عالمانی که برای اثبات رجعت به این آیه استدلال کردهاند شیخ صدوق در کتاب الاعتقادات، شیخ مفید، شیخ طوسی در تفسیر التبیان، فضل بن حسن طبرسی در تفسیر مجمع البیان و علامه مجلسی در کتاب حق الیقین هستند. علامه طباطبایی ظهور آیه را در حشر غیرعمومی قبل از روز قیامت می داند که ارتباطی به حشر برای عذاب ندارد زیرا که این آیه بعد از آیهای است که مربوط به یکی از نشانه های قیامت است که همان دابة الارض خروج جنبندهای از زمین است و پیش از آیه نفخ صور است که مربوط به قیامت است در نتیجه آیه۸۳ سوره نمل ظهورش در این است که این حشر غیرعمومی پیش از قیامت اتفاق می افتد هر چند چون آیه صراحت در این ادعا ندارد ممکن است قابل تأویل هم باشد.
آیات مشهور
آیه ۳۴ درباره نابودی شهرها در جنگ، آیه امن یجیب و آیه۶۹ درباره سیر در زمین از آیات مشهور و نامدار سوره نمل است.
آیه ۳۴
دیدگاه ملکه سبا در باره لشگرکشی پادشاهان
«قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ﴿۳۴﴾»
([ملكه] گفت: «پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مىگردانند و اين گونه مىكنند.»)
علامه طباطبایی افساد در شهرها را در این آیه به معنای تخریب، آتش زدن و ویران کردن بناهای آن و ذلیل کردن مردم آن شهرها را به اسارت، کشتن و تبعید تعبیر کرده است. این آیه جواب ملکه سبا به اطرافیان خود بود که خواهان جنگ با حضرت سلیمان بودند. در تفسیر نمونه به این نکته اشاره شده است که چون ملکه سبا خود پادشاه بود و خصلت پادشاهان را میدانست جنگطلبی اطرافیان خود را با اشاره به آثار جنگ پاسخ داد تا راهی دیگر برای جواب به نامه سلیمان(ع) پیدا کند و صحت و سقم گفتار او را بسنجد.
طبرسی در تفسیر مجمع البیان جمله آخر آیه «وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ» را تایید خداوند بر گفتار بلقیس دانسته است. تفسیر قمی نیز این جمله را کلام خدواند دانسته است. علامه طباطبایی این ادعا را قبول ندارد وآن را ادامه جمله ملکه سبا می داند و دلیلش این است که در این مقام وجهی وزمینهای برای تصدیق کلام ملکه وجود ندارد.
آیه ۴۰
منظور از علم الکتاب
قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ (ترجمه: و آن كس كه از علم كتاب بهرهاى داشت گفت: من، پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن(تخت بلقیس) را نزد تو مىآورم.) پس از گزارش هدهد مبنی اطلاع یافتن بر قومی که در برابر خورشید سجده می کنند و این که زنی به نام بلقیس برآنان حکمرانی میکند و آماده شدن مقدمات حضور بلقیس(ملکه سبا) در قلمرو سلیمان(ع)، او تصمیم گرفت تخت ملکه سبا را پیش از آمدنش منتقل کند و پس از مطرح ساختن این پیشنهاد، عفریتی از جنیان به سلیمان گفت پیش از این که از جایت برخیزی تختش را به اینجا میآورم، ولی آصف بن برخیا( براساس پاره ای روایات که وزیر سلیمان و وصی او هم بود.)که بهرهای از علم کتاب داشت به سلیمان گفت من تخت او را نزدت میآورم در مدتى که کمتر از فاصله نگاه کردن و دیدن باشد. { منظور از کتاب که مبدء این علم عجیب است یا همان جنس کتابهای آسمانی است و یا لوح محفوظ است و هر چه هست علمی است که انجام این کار را برای او آسان ساخته است۰ برخی مفسران گفته اند منظور از آن علم، اسم اعظم است.هر چند در آیه خبری از این اسم نیست و البته حقیقت اسم اعظم که به انسان قدرت تصرف در اشیاء را میدهد از جنس الفاظ و مفاهیم نیست و حقیقت اسم اعظم یک واقعیت خارجی و غیر لفظی است هر چند به آن اسم گفته بشود و مفهوم لفظ به نوعى با آن منطبق مى شود، خلاصه : آن اسم حقیقتى است که اسم لفظى اسم آن اسم است که همان «اسم الاسم» است.
همچنین ببینید: اسم اعظم
آیه امن یجیب
«أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ﴿۶۲﴾»
(يا [كيست] آن كس كه درمانده را -چون وى را بخواند- اجابت مىكند، و گرفتارى را برطرف مىگرداند، و شما را جانشينان اين زمين قرار مىدهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مىپذيريد.)
این آيه معمولا برای نجات از گرفتاری، ناراحتى و بیمارىها خوانده میشود. در این آیه، روی عنوان مضطر تکیه شده است؛ چراکه یکی از شرائط اجابت دعا آن است که دعا صادقانه باشد و انسان مضطری که دیگر به غیر خدا امیدی ندارد و کاملا درمانده شده است، دعایش حقیقی است و در این حالت فرد فقط خدا را میخواند و خدا هم اجابت میکند.
بنابر برخی از روایات این آیه بر حضرت مهدی(عج) تطبیق شده است. امام صادق(ع) فرمودند: این آیه در مورد قائم نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز بجا میآورد و دست به درگاه خداوند متعال برمیدارد دعای او را اجابت میکند، ناراحتیها را برطرف میسازد و او را خلیفه روی زمین قرار میدهد.
در بحار الانوار آمده است امامان وقتی این عبارت را به قصد دعا میخواندند، آن را اینگونه قرائت میکردند: «یا مَنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ».
آیه سیر در زمین (۶۹)
«قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ ﴿۶۹﴾»
(بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد فرجام گنهپيشگان چگونه بوده است.»)
این آیه را هشداری به کسانی دانستهاند که نبوت حضرت محمد(ص) را تکذیب کردند و اینکه همانند امتهای گذشته که پیامبرانشان را تکذیب کردند به هلاکت خواهند رسید؛ هشداری که در دیگر آیات نظیر این آیه به آن پرداخته شده است.علامه طباطبایی مطالعه و دقت در فرجام تکذیب کنندگان پیامبران را برای صاحبان بصیرت مایه عبرت دانسته و از قول برخی نقل کرده است که اگر خداوند در آیه از تکذیب کنندگان، به مجرمین تعبیرشده خواسته تا نسبت به مؤ منین که ترک جرائم گفته اند لطف کرده باشد.وی هم چنان افزوده که می توان آیه را دلیلی بر معاد دانست به این بیان که نابودی مجرمان دلیل آن است که ظلم و جرم بدون مواخذه نخواهد ماند و اصولا هر کاری احسان یا جرم برعهده صاحبش هست تا مورد محاسبه و مواخذه قرار بگیرد و چون در دنیا چنین محاسبه ای اتفاق نمی افتد به خصوص در ارتباط با کار های صالح در نتیجه باید در جهانی دیگر صورت بگیرد که اسمش جهان آخرت است.
آیه ۸۸
منظور از حرکت کوه ها
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ۚ صُنْعَ اللهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ ۚ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ(ترجمه: کوهها را میبینی، و آنها را ساکن و جامد میپنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند؛ این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده؛ او از کارهایی که شما انجام میدهید مسلّماً آگاه است.)
علامه طباطبایی خطاب آیه را به پیامبر دانسته(و منظور مجسم کردن واقعه است) و تصریح کرده که چون به دنبال آیات مرتبط با قیامت است منظور این است که در قیامت و پس از نفخ صور همین کوههایی را که اینک در دنیا و پیش از قیامت بی حرکت و ساکن می بینی خواهی دید که حرکت می کنند مانند ابرها که در آسمان حرکت دارند و این حرکت و راه افتادن کوه ها و به تعبیر آیه سوره نباء وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا (ترجمه:و کوهها به حرکت درمیآید و بصورت سرابی میشود.)هر چند به ظاهر خراب و نابود ساختن دنیاست ولی در واقع تکمیل و اتقان نظام هستی است و کارهای الهی خالی از اتقان نیست و خدواند هیچ گاه بر آن چه براساس مصلحت و حکمت بنا نهاده فساد و تباهی را مسلط نخواهد کرد و اگر تخریب دنیاست در واقع تعمیر و آبادانی آخرت است. در آیه دو احتمال دیگر نیز مطرح شده۱-منظور از حرکت کوه ها همان حرکت جوهریه است که همه چیز و تمام اشیاء مانند کوهها با جوهره ذاتشان به سوى غایت وجود خود در حرکتند و این همان معناى حشر و رجوع به خداى سبحان است. علامه طباطبایی این معنا را از نظر اشاره اى که در جمله ((تحسبها جامدة - تو آنها را جامد مى پندارى )) هست - به اینکه همین امروز که قیامتى به پا نشده ، متحرکند - مناسبترین معنا دانسته و این احتمال را (که روز قیامت ظرف باشد هم براى جامد دیدن کوهها و هم براى حرکت آنها چون ابر) غیر قابل اعتنا دانسته است.۲- منظور حرکت انتقالی زمین است. و این معنا هر چند با توجه به آیه معناى خوبى است ولی دو اشکال در آن است اول اینکه این احتمال آیه را از قبل و بعد خود که در ارتباط با قیامت بود جدا می سازد. دوم اینکه اتصال جمله (انه خبیر بما تفعلون) با آیات قبلش نیز به هم مىخورد زیرا این جمله بیانگر آن است که در قیامت و هنگام نفخ صور همه متوجه می شوند که خداوند بر تمام آن چه می کردهاند آگاه و خبیر بوده است واین ارتباطی با حرکت انتقالی زمین ندارد.
آیه ۹۲
انسان و سود و زیان با هدایت و گمراهی
وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ(ترجمه:و نیز مأمورم که قرآن را (به حکم وظیفه رسالت بر امت) تلاوت کنم، پس هر کس هدایت یافت به نفع خود هدایت یافته و هر کس گمراه شد (زیانش متوجّه خود اوست؛) بگو: «من فقط از انذارکنندگانم»)مضمون این آیه در دیگر سورهها نیز آمده مانند:سوره یونس آیه ۱۰۸، سوره اسراء آیه۱۵، سوره نمل آیه ۹۲، سوره زمر آیه ۴۱. آیات سه گانه پایان سوره (۹۱تا۹۳) بیانگر این است که دعوت پیامبر(ص) برای اتمام حجت بر اساس تبشیر(مژده دادن ) و انذار(بیم دادن) است و بیان این نکته که پیامبر جز انذار وتبشیر کاری ندارد و همه امور به دست خداوندی است که هیچگاه از بندگان و اعمالشان غافل نیست. آیه۹۲ در ادامه آیه قبل است که بیان مأموریت های پیامبر(ص) است که عبادت پروردگار وتسلیم در برابر اراده اوست در این آیه تلاوت قرآن بر مردم نیز بر مأموریت های پیامبر افزوده شده وتأکید شده که با تلاوت قرآن و تمام شدن حجت، هر کس در پرتو قرآن هدایت بیابد نفعش از آنِ خود اوست و به پیامبر نخواهد رسید و هر کس رویگردان شود باید بداند که پیامبر وظیفهای جز ابلاغ رسالت و انذار ندارد.
فضیلت و خواص
در فضیلت تلاوت سوره نمل آمده است؛ هر کس سوره طس سلیمان (سوره نمل) را بخواند خداوند به تعداد کسانی که حضرت سلیمان، هود، شعیب و صالح و ابراهیم علیهم السلام را تصدیق یا تکذیب کردند، ده حسنه به او پاداش میدهد و به هنگام قیامت که از قبرش بیرون میآید، ندای لا اله الا الله سر میدهد. همچنین آمده است هر کس طواسین ثلاث (سورههای شعراء، نمل و قصص) را در شب جمعه بخواند، از اولیای خدا خواهد بود و در جوار او و سایه لطف و حمایتش قرار میگیرد و در دنیا دچار بدبختی نمیشود و در آخرت از بهشت به او داده میشود تا راضی شود، بلکه از رضایتش فراتر داده میشود و خداوند صد حور العین به ازدواج او درمیآورد.
- همچنین ببینید: فضائل سور
متن و ترجمه
سوره نمل
مـتـن | ترجمه |
---|---|
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ طس ۚ تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿١﴾ هُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿٢﴾ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿٣﴾ إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ ﴿٤﴾ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ﴿٥﴾ وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ ﴿٦﴾ إِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿٧﴾ فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَن بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٨﴾ يَا مُوسَىٰ إِنَّهُ أَنَا اللَّـهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿٩﴾ وَأَلْقِ عَصَاكَ ۚ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ ۚ يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ﴿١٠﴾ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿١١﴾ وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ ۖ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ﴿١٢﴾ فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَـٰذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿١٣﴾وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿١٤﴾ وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا ۖ وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿١٥﴾ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿١٦﴾ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿١٧﴾ حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿١٨﴾ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ﴿١٩﴾ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿٢٠﴾ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿٢١﴾ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿٢٢﴾ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿٢٣﴾ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّـهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٢٤﴾ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّـهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿٢٥﴾ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ﴿٢٦﴾ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿٢٧﴾ اذْهَب بِّكِتَابِي هَـٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿٢٨﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿٢٩﴾ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ ﴿٣٠﴾ أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿٣١﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ ﴿٣٢﴾ قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿٣٣﴾ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿٣٤﴾ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿٣٥﴾ فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّـهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿٣٦﴾ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٣٧﴾ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿٣٨﴾ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿٣٩﴾ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَـٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿٤٠﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٤١﴾ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَـٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿٤٢﴾ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّـهِ ۖ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿٤٣﴾ قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ ۖ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ ۗ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٤٤﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ ﴿٤٥﴾ قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ ۖ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿٤٦﴾ قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ ۚ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّـهِ ۖ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿٤٧﴾ وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿٤٨﴾ قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّـهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿٤٩﴾ وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿٥٠﴾ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿٥١﴾ فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿٥٢﴾ وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴿٥٣﴾ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿٥٤﴾ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿٥٥﴾ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ ۖ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ﴿٥٦﴾ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ ﴿٥٧﴾ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا ۖ فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ ﴿٥٨﴾ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَىٰ ۗ آللَّـهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿٥٩﴾ أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ ﴿٦٠﴾ أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٦١﴾ أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ ﴿٦٢﴾ أَمَّن يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ تَعَالَى اللَّـهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿٦٣﴾أَمَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٦٤﴾ قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّـهُ ۚ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ﴿٦٥﴾ بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ ۚ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّنْهَا ۖ بَلْ هُم مِّنْهَا عَمُونَ ﴿٦٦﴾ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ ﴿٦٧﴾ لَقَدْ وُعِدْنَا هَـٰذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿٦٨﴾ قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ ﴿٦٩﴾ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُن فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ ﴿٧٠﴾ وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٧١﴾ قُلْ عَسَىٰ أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ ﴿٧٢﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ ﴿٧٣﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿٧٤﴾ وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿٧٥﴾ إِنَّ هَـٰذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿٧٦﴾ وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ﴿٧٧﴾ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُم بِحُكْمِهِ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ ﴿٧٨﴾ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۖ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ ﴿٧٩﴾ إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ ﴿٨٠﴾ وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ ۖ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ ﴿٨١﴾ وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ ﴿٨٢﴾ وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿٨٣﴾ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوا قَالَ أَكَذَّبْتُم بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٨٤﴾ وَوَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِم بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لَا يَنطِقُونَ ﴿٨٥﴾ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿٨٦﴾ وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّـهُ ۚ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ ﴿٨٧﴾ وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ۚ صُنْعَ اللَّـهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ ۚ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ ﴿٨٨﴾ مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ ﴿٨٩﴾ وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٩٠﴾ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَـٰذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ ۖ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿٩١﴾ وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِينَ ﴿٩٢﴾ وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا ۚ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿٩٣﴾ | به نام خداوند رحمتگر مهربان طا، سين. اين است آيات قرآن و [آيات] كتابى روشنگر، (۱) كه [مايه] هدايت و بشارت براى مؤمنان است. (۲) همانان كه نماز برپا مىدارند و زكات مىدهند و خود به آخرت يقين دارند. (۳) كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان] سرگشته بمانند. (۴) آنان كسانىاند كه عذاب سخت براى ايشان خواهد بود، و در آخرت، خود زيانكارترين [مردم]اند. (۵) و حقاً تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مىدارى. (۶) [يادكن] هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت: «من آتشى به نظرم رسيد، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، يا شعله آتشى براى شما مىآورم، باشد كه خود را گرم كنيد.» (۷) چون نزد آن آمد، آوا رسيد كه: «خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است، و منزه است خدا، پروردگار جهانيان.» (۸) «اى موسى، اين منم خداى عزيز حكيم.» (۹) و عصايت را بيفكن. پس چون آن را همچون مارى ديد كه مىجنبد، پشت گردانيد و به عقب بازنگشت. «اى موسى، مترس كه فرستادگان پيش من نمىترسند. (۱۰) ليكن كسى كه ستم كرده سپس -بعد از بدى- نيكى را جايگزين [آن] گردانيده، [بداند] كه من آمرزنده مهربانم. (۱۱) و دستت را در گريبانت كن تا سپيد بىعيب بيرون آيد. [اينها] از [جمله] نشانههاى نُهگانهاى است [كه بايد] به سوى فرعون و قومش [ببَرى]، زيرا كه آنان مردمى نافرمانند. (۱۲) و هنگامى كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند: «اين سحرى آشكار است.» (۱۳)و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند. پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود. (۱۴) و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: «ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است.» (۱۵) و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافتهايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.» (۱۶) و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمعآورى شدند و [براى رژه] دسته دسته گرديدند. (۱۷) تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچهاى [به زبان خويش] گفت: «اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش -نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند.» (۱۸) [سليمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس بگزارم، و به كار شايستهاى كه آن را مىپسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايستهات داخل كن.» (۱۹) و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت: «مرا چه شده است كه هدهد را نمىبينم؟ يا شايد از غايبان است؟ (۲۰) قطعاً او را به عذابى سخت عذاب مىكنم يا سرش را مىبرم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد. (۲۱) پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت: «از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافتهاى، و براى تو از «سبا» گزارشى درست آوردهام. (۲۲) من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت مىكرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت. (۲۳) او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مىكنند، و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود، در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند. (۲۴) [آرى، شيطان چنين كرده بود] تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مىآورد و آنچه را پنهان مىداريد و آنچه را آشكار مىنماييد مىداند، سجده نكنند؛ (۲۵) خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست، پروردگار عرش بزرگ است.» (۲۶) گفت: «خواهيم ديد آيا راست گفتهاى يا از دروغگويان بودهاى.» (۲۷) «اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن، آنگاه از ايشان روى برتاب، پس ببين چه پاسخ مىدهند.» (۲۸) [ملكه سبا] گفت: «اى سران [كشور] نامهاى ارجمند براى من آمده است، (۲۹) كه از طرف سليمان است و [مضمون آن] اين است: به نام خداوند رحمتگر مهربان. (۳۰) بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد.» (۳۱) گفت: «اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهيد كه بىحضور شما [تا به حال] كارى را فيصله ندادهام.» (۳۲) گفتند: «ما سخت نيرومند و دلاوريم، و[لى] اختيار كار با توست، بنگر چه دستور مىدهى؟» (۳۳) [ملكه] گفت: «پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مىگردانند، و اين گونه مىكنند.» (۳۴) «و [اينك] من ارمغانى به سويشان مىفرستم و مىنگرم كه فرستادگان [من] با چه چيز بازمىگردند.» (۳۵) و چون [فرستاده] نزد سليمان آمد، [سليمان] گفت: «آيا مرا به مالى كمك مىدهيد؟ آنچه خدا به من عطا كرده، بهتر است از آنچه به شما دادهاست. [نه،] بلكه شما به ارمغان خود شادمانى مىنماييد. (۳۶) به سوى آنان بازگرد كه قطعاً سپاهيانى بر [سر] ايشان مىآوريم كه در برابر آنها تاب ايستادگى نداشته باشند و از آن [ديار] به خوارى و زبونى بيرونشان مىكنيم.» (۳۷) [سپس] گفت: «اى سران [كشور] كدام يك از شما تخت او را -پيش از آنكه مطيعانه نزد من آيند- براى من مىآورد؟» (۳۸) عفريتى از جن گفت: «من آن را پيش از آنكه از مجلس خود برخيزى براى تو مىآورم و بر اين [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم.» (۳۹) كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود، گفت: «من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مىآورم.» پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد، گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مىكنم. و هر كس سپاس گزارد، تنها به سود خويش سپاس مىگزارد، و هر كس ناسپاسى كند، بىگمان پروردگارم بىنياز و كريم است.» (۴۰) گفت: «تخت [ملكه] را برايش ناشناس گردانيد تا ببينيم آيا پى مىبرد يا از كسانى است كه پى نمىبرند.» (۴۱) پس وقتى [ملكه] آمد، [بدو] گفته شد: «آيا تخت تو همين گونه است؟» گفت: «گويا اين همان است و پيش از اين، ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بوديم.» (۴۲) و [در حقيقت قبلاً] آنچه غير از خدا مىپرستيد مانع [ايمان] او شده بود و او از جمله گروه كافران بود. (۴۳) به او گفته شد: «وارد ساحت كاخ [پادشاهى] شو.» و چون آن را ديد، بركهاى پنداشت و ساقهايش را نمايان كرد. [سليمان] گفت: «اين كاخى مفروش از آبگينه است.» [ملكه] گفت: «پروردگارا، من به خود ستم كردم و [اينك] با سليمان در برابر خدا، پروردگار جهانيان، تسليم شدم.» (۴۴) و به راستى، به سوى ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم كه: «خدا را بپرستيد.» پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند. (۴۵) [صالح] گفت: «اى قوم من، چرا پيش از [جستن] نيكى، شتابزده خواهان بدى هستيد؟ چرا از خدا آمرزش نمىخواهيد؟ باشد كه مورد رحمت قرار گيريد.» (۴۶) گفتند: «ما به تو و به هر كس كه همراه توست شگون بد زديم.» گفت: «سرنوشت خوب و بدتان پيش خداست، بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفتهايد.» (۴۷) و در آن شهر، نُه دسته بودند كه در آن سرزمين فساد مىكردند و از در اصلاح درنمىآمدند. (۴۸) [با هم] گفتند: «با يكديگر سوگند بخوريد كه: حتماً به [صالح] و كسانش شبيخون مىزنيم، سپس به ولىّ او خواهيم گفت: ما در محل قتل كسانش حاضر نبوديم، و ما قطعاً راست مىگوييم.» (۴۹) و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند. (۵۰) پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود: ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم. (۵۱) و اين [هم] خانههاى خالى آنهاست به [سزاى] بيدادى كه كردهاند. قطعاً در اين [كيفر] براى مردمى كه مىدانند عبرتى خواهد بود. (۵۲) و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند رهانيديم. (۵۳) و [ياد كن] لوط را كه چون به قوم خود گفت: «آيا ديده و دانسته مرتكب عمل ناشايست [لواط] مىشويد؟ (۵۴) آيا شما به جاى زنان، از روى شهوت با مردها در مىآميزيد؟ [نه!] بلكه شما مردمى جهالتپيشهايد.» (۵۵) و[لى] پاسخ قومش غير از اين نبود كه گفتند: «خاندان لوط را از شهرتان بيرون كنيد كه آنها مردمى هستند كه به پاكى تظاهر مىنمايند.» (۵۶) پس او و خانوادهاش را نجات داديم، جز زنش را كه مقدّر كرديم از باقىماندگان [در خاكستر آتش] باشد. (۵۷) و بارانى [از سجّيل] بر ايشان فرو باريديم، و باران هشداردادهشدگان، چه بد بارانى بود. (۵۸) بگو: «سپاس براى خداست، و درود بر آن بندگانش كه [آنان را] برگزيده است.» آيا خدا بهتر است يا آنچه [با او] شريك مىگردانند؟ (۵۹) [آيا آنچه شريك مىپندارند بهتر است] يا آن كس كه آسمانها و زمين را خلق كرد و براى شما آبى از آسمان فرود آورد، پس به وسيله آن، باغهاى بهجتانگيز رويانيديم. كار شما نبود كه درختانش را برويانيد. آيا معبودى با خداست؟ [نه،] بلكه آنان قومى منحرفند. (۶۰) [آيا شريكانى كه مىپندارند بهتر است] يا آن كس كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پديد آورد و براى آن، كوهها را [مانند لنگر] قرار داد، و ميان دو دريا برزخى گذاشت؟ آيا معبودى با خداست؟ [نه،] بلكه بيشترشان نمىدانند. (۶۱) يا [كيست] آن كس كه درمانده را -چون وى را بخواند- اجابت مىكند، و گرفتارى را برطرف مىگرداند، و شما را جانشينان اين زمين قرار مىدهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مىپذيريد. (۶۲) يا آن كس كه شما را در تاريكيهاى خشكى و دريا راه مىنمايد و آن كس كه بادها[ى باران زا] را پيشاپيش رحمتش بشارتگر مىفرستد؟ آيا معبودى با خداست؟ خدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او ]شريك مىگردانند. (۶۳)يا آن كس كه خلق را آغاز مىكند و سپس آن را بازمىآورد، و آن كس كه از آسمان و زمين به شما روزى مىدهد؟ آيا معبودى با خداست؟ بگو: «اگر راست مىگوييد، برهان خويش را بياوريد.» (۶۴) بگو: «هر كه در آسمانها و زمين است -جز خدا- غيب را نمىشناسند و نمىدانند كى برانگيخته خواهند شد؟» (۶۵) [نه،] بلكه علم آنان در باره آخرت نارساست؛ [نه،] بلكه ايشان در باره آن ترديد دارند؛ [نه،] بلكه آنان در مورد آن كوردلند. (۶۶) و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: «آيا وقتى ما و پدرانمان خاك شديم، آيا حتماً [زنده از گور] بيرون آورده مىشويم؟ (۶۷) در حقيقت، اين را به ما و پدرانمان قبلاً وعده دادهاند؛ اين جز افسانههاى پيشينيان نيست.» (۶۸) بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد فرجام گنهپيشگان چگونه بوده است.» (۶۹) و بر آنان غم مخور، و از آنچه مكر مىكنند تنگدل مباش. (۷۰) و مىگويند: «اگر راست مىگوييد، اين وعده كى خواهد بود؟» (۷۱) بگو: «شايد برخى از آنچه را به شتاب مىخواهيد در پى شما باشد.» (۷۲) و راستى پروردگارت بر [اين] مردم داراى بخشش است، ولى بيشترشان سپاس نمىدارند. (۷۳) و در حقيقت، پروردگار تو آنچه را در سينههايشان نهفته و آنچه را آشكار مىدارند نيك مىداند. (۷۴) و هيچ پنهانى در آسمان و زمين نيست، مگر اينكه در كتابى روشن [درج] است. (۷۵) بىگمان، اين قرآن بر فرزندان اسرائيل بيشتر آنچه را كه آنان در بارهاش اختلاف دارند حكايت مىكند. (۷۶) و به راستى كه آن، رهنمود و رحمتى براى مؤمنان است. (۷۷) در حقيقت، پروردگار تو طبق حكم خود ميان آنان داورى مىكند، و اوست شكستناپذير دانا. (۷۸) پس بر خدا توكل كن كه تو واقعاً بر حق آشكارى. (۷۹) البته تو مردگان را شنوا نمىگردانى، و اين ندا را به كران -چون پشت بگردانند- نمىتوانى بشنوانى. (۸۰) و راهبر كوران [و بازگرداننده] از گمراهىشان نيستى. تو جز كسانى را كه به نشانههاى ما ايمان آوردهاند و مسلمانند، نمىتوانى بشنوانى. (۸۱) و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبندهاى را از زمين براى آنان بيرون مىآوريم كه با ايشان سخن گويد كه: مردم [چنانكه بايد] به نشانههاى ما يقين نداشتند. (۸۲) و آن روز كه از هر امتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردهاند محشور مىگردانيم، پس آنان نگاه داشته مىشوند تا همه به هم بپيوندند. (۸۳) تا چون [همه كافران] بيايند، [خدا] مىفرمايد: «آيا نشانههاى مرا به دروغ گرفتيد و حال آنكه از نظر علم، بدانها احاطه نداشتيد؟ آيا [در طول حيات] چه مىكرديد؟» (۸۴) و به [كيفر] آنكه ستم كردند، حكم [عذاب] بر آنان واجب گردد، در نتيجه ايشان دَم برنيارند. (۸۵) آيا نديدهاند كه ما شب را قرار دادهايم تا در آن بياسايند، و روز را روشنىبخش [گردانيديم]؟ قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه ايمان مىآورند مايههاى عبرت است. (۸۶) و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس افتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد. و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند. (۸۷) و كوهها را مىبينى [و] مىپندارى كه آنها بىحركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند. [اين] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است. در حقيقت، او به آنچه انجام مىدهيد آگاه است. (۸۸) هر كس نيكى به ميان آورد، پاداشى بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ايمنند. (۸۹) و هر كس بدى به ميان آورد، به رو در آتش [دوزخ] سرنگون شوند. آيا جز آنچه مىكرديد سزا داده مىشويد؟ (۹۰) من مأمورم كه تنها پروردگار اين شهر را كه آن را مقدس شمرده و هر چيزى از آنِ اوست پرستش كنم، و مأمورم كه از مسلمانان باشم، (۹۱) و اينكه قرآن را بخوانم. پس هر كه راه يابد تنها به سود خود راه يافته است؛ و هر كه گمراه شود بگو: «من فقط از هشداردهندگانم.» (۹۲) و بگو: «ستايش از آنِ خداست. به زودى آياتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهيد شناخت.» و پروردگار تو از آنچه مىكنيد غافل نيست. (۹۳) |
سوره پیشین: سوره شعراء | سوره نمل سورههای مکی • سورههای مدنی | سوره پسین: سوره قصص |
١.فاتحه ٢.بقره ٣.آلعمران ٤.نساء ٥.مائده ٦.انعام ٧.اعراف ٨.انفال ٩.توبه ١٠.یونس ١١.هود ١٢.یوسف ١٣.رعد ١٤.ابراهیم ١٥.حجر ١٦.نحل ١٧.اسراء ١٨.کهف ١٩.مریم ٢٠.طه ٢١.انبیاء ٢٢.حج ٢٣.مؤمنون ٢٤.نور ٢٥.فرقان ٢٦.شعراء ٢٧.نمل ٢٨.قصص ٢٩.عنکبوت ٣٠.روم ٣١.لقمان ٣٢.سجده ٣٣.احزاب ٣٤.سبأ ٣٥.فاطر ٣٦.یس ٣٧.صافات ٣٨.ص ٣٩.زمر ٤٠.غافر ٤١.فصلت ٤٢.شوری ٤٣.زخرف ٤٤.دخان ٤٥.جاثیه ٤٦.احقاف ٤٧.محمد ٤٨.فتح ٤٩.حجرات ٥٠.ق ٥١.ذاریات ٥٢.طور ٥٣.نجم ٥٤.قمر ٥٥.الرحمن ٥٦.واقعه ٥٧.حدید ٥٨.مجادله ٥٩.حشر ٦٠.ممتحنه ٦١.صف ٦٢.جمعه ٦٣.منافقون ٦٤.تغابن ٦٥.طلاق ٦٦.تحریم ٦٧.ملک ٦٨.قلم ٦٩.حاقه ٧٠.معارج ٧١.نوح ٧٢.جن ٧٣.مزمل ٧٤.مدثر ٧٥.قیامه ٧٦.انسان ٧٧.مرسلات ٧٨.نبأ ٧٩.نازعات ٨٠.عبس ٨١.تکویر ٨٢.انفطار ٨٣.مطففین ٨٤.انشقاق ٨٥.بروج ٨٦.طارق ٨٧.اعلی ٨٨.غاشیه ٨٩.فجر ٩٠.بلد ٩١.شمس ٩٢.لیل ٩٣.ضحی ٩٤.شرح ٩٥.تین ٩٦.علق ٩٧.قدر ٩٨.بینه ٩٩.زلزله ١٠٠.عادیات ١٠١.قارعه ١٠٢.تکاثر ١٠٣.عصر ١٠٤.همزه ١٠٥.فیل ١٠٦.قریش ١٠٧.ماعون ١٠٨.کوثر ١٠٩.کافرون ١١٠.نصر ١١١.مسد ١١٢.اخلاص ١١٣.فلق ١١٤.ناس |
پانویس
- ↑ خرمشاهی، «سوره نمل»، ص۱۲۴۴.
- ↑ صفوی، «سوره نمل»، ص۸۲۹.
- ↑ خرمشاهی، «سوره نمل»، ص۱۲۴۴.
- ↑ معرفت، آموزش علوم قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۱۶۶.
- ↑ صفوی، «سوره نمل»، ص۸۲۹.
- ↑ خرمشاهی، «سوره نمل»، ص۱۲۴۴.
- ↑ صفوی، «سوره نمل»، ص۸۲۹.
- ↑ راميار، تاريخ قرآن، ۱۳۸۷ش، ص۵۹۷.
- ↑ خرمشاهی، «سوره نمل»، ص۱۲۴۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۵، ص۳۳۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۵، ص۳۹۱.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۵، ص۳۹۱.
- ↑ خرمشاهی، «سوره نمل»، ص۱۲۴۴
- ↑ خامهگر، ساختار سورههای قرآن کریم، ۱۳۹۲ش.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱۵، ص۳۹۰.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۳۶۵.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۵، ص۵۴۲-۵۴۳.
- ↑ رضانژاد و پای برجای، «بررسی دلالت آیه ۸۳ سوره نمل بر رجعت از دیدگاه فریقین»، ص۴۳-۴۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۵، ص۵۴۹.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۷۷
- ↑ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ۶۲ و ۶۳.
- ↑ مفید، المسائل السرویه، ۱۴۱۳ق، ص۳۲ و ۳۳.
- ↑ طوسی، التبیان، ۱۳۸۲ق، ج۸، ص۱۲۰.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷،ص ۳۶۶.
- ↑ مجلسی، حق الیقین، ۱۳۸۷ق، ص۳۳۶.
- ↑ رضانژاد و پای برجای، «بررسی دلالت آیه ۸۳ سوره نمل بر رجعت از دیدگاه فریقین»، ص۴۳-۴۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، اعلمی بیروت، ج۱۵، ص۳۹۷و۳۹۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۵، ص۳۶۰.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۵، ص۴۵۵.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۳۴۵.
- ↑ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرقمی،۱۴۰۴ق، ج۲، ص ۱۲۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، اعلمی بیروت، ج۱۵، ص۳۶۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، اعلمی بیروت، ج۱۵، ص۳۶۳و۳۶۴.
- ↑ ملکی تبریزی، المراقبات، ۱۳۸۸ش، ص۲۶۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱۵، ص۳۸۱.
- ↑ قمی، تفسیر قمی، ۱۳۶۳ق، ج۲، ص۱۲۹.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۲، ص۱۰۳؛ ابن طاووس، مهج الدعوات، ۱۴۱۱ق، ص۳۴۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۵، ص۳۸۷؛ مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۶، ص۳۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، اعلمی بیروت، ج۱۵، ص ۳۸۷و۳۸۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، اعلمی بیروت، ج۱۵، ص۴۰۲و۴۰۳
- ↑ طباطبایی، المیزان،۱۳۹۳ق، اعلمی بیروت، ج۱۵، ص۴۰۳و۴۰۴.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۳۲۷.
- ↑ حویزی، نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۷۴.
- ↑ به نشانههای خدا در جسم و جان انسان آیات انفسی و به نشانههای او که در بیرون وجود او قرار دارد آیات آفاقی گفته میشود.تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۲۸
- ↑ برخی از مترجمان ومفسران این جمله را(قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ) به چشم برهم زدن و یا پیش از چشم برهم زدن ترجمه و تفسیر کردهاند در حالی که منظور این است که انسان برای دیدن یک چیز اول به آن چیز نگاه می کند تا تصویری از آن در نفسش نقش ببندد تا بفهمد چه چیزی است و منظور این جمله این است که در کمتر از این فاصله زمانی یعنی کمتر از نگاه کردن به چیزی وعلم پیدا کردن به آن و فهمیدن این که چه چیزی است. المیزان، ج۱۵،ص۳۶۴
- ↑ سراب در لغت همان آب موهومی است که که انسان تشنه لب در بیابان و یا زمین صاف وهموار بر اثر انعکاس نور خورشید مشاهده می کند و به صورت استعاره (یعنی به کار بردن لغتی به صورت عاریه به جای لغتی دیگر) بر هر چیز موهوم و غیر واقعی نیز اطلاق میشود علامه طباطبایی احتمال داده که منظور آیه همین باشد. طباطبایی، المیزان، اعلمی بیروت، ۱۳۹۴ق، ج۲۰، ص۱۶۶
منابع
- قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران: دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۸ق/۱۳۷۶ش.
- ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، تصحیح ابوطالب کرمانی و محمدحسن محرر، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۱ق.
- حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، به تصحیح هاشم رسولی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- خامهگر، محمد، ساختار سورههای قرآن کریم، تهیه مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت نورالثقلین، قم، نشر نشرا، چ۱، ۱۳۹۲ش.
- خرمشاهی، قوام الدین، «سوره نمل» در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، به کوشش بهاء الدین خرمشاهی، تهران: دوستان-ناهید، ۱۳۷۷ش.
- راميار، محمود، تاريخ قرآن،تهران، انتشارات امير کبير،۱۳۸۷ش.
- رضانژاد، عزالدین و رمضان پای برجا، «بررسی دلالت آیه ۸۳ سوره نمل بر رجعت از دیدگاه فریقین»، در فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری، ، دوره ۷، شماره ۲۵، ۱۳۹۵ش.
- صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۴ق.
- صفوی، سلمان، «سوره نمل»، در دانشنامه معاصر قرآن کریم، قم، انتشارات سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
- مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمد بن محمد، المسائل السرویه، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۸۲ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، حق الیقین، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۷ق.
- معرفت، محمدهادی، آموزش علوم قرآن، [بیجا]، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ۱، ۱۳۷۱ش.
- مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، قم، دارالکتاب الاسلامیه، ۱۴۲۴ق.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.
- ملکی تبریزی، جواد، المراقبات، ترجمه کریم فیضی، قم، انتشارات قائم آل محمد(ص)، ۱۳۸۸ش.
پیوند به بیرون